ادبیات فولکلوریک جوامع فرهنگی مسلمان
به قلم:
کلبی - آ - آسائین
منبع خبر: کمیسیون ملی فرهنگ و هنر فیلیپین ۲۹ آوریل ۲۰۲۱ میلادی
جوامع فرهنگی مسلمانان در فیلیپین را می توان به سیزده (۱۳) گروه عمده قومی- زبانی طبقه بندی کرد که عبارتند از:
" جاما - ماپون" ساکن تاوی - تاوی " سانگیلز" ساکن سارانگانی
" ایرانون " ساکن کوتاباتو " تائوسوگ "ساکن سولو
" کاآگان" ساکن داوائو شمالی ، داوائو جنوبی و داوائو شرقی " یاکان " ساکن باسیلان
" کالیبونان" ساکن زامبوانگا " بنگینگ" ساکن زامبوانگا
" ماگیندانائو" ساکن ماگیندانائو " ساماها" ساکن تاوی- تاوی
" مارانائو" ساکن مراوی "تونگکیل" ساکن زامبوانگا
" پَلاوانوس" ساکن پلاوان
طوایف ایرانون، کاآکان، کالیبونان، مارانائو ، ماگیندانائو در سرزمین اصلی میندانائو و بنگینگ ها، هم در سرزمین اصلی و هم در جزایر اطراف میندانائو ساکن هستند، بقیه جوامع فرهنگی مسلمان در اطراف پیکره اصلی میندانائو اقامت دارند. هر یک از جوامع فرهنگی مسلمان ، از فهرستی از مختصات ویژه خود در ادبیات عامیانه خویش برخوردارند، که وابسته به روش های مختلف ، صفات ، ویژگی های منحصر به فرد آن جامعه فرهنگی است. همین تفاوت ها وجه تمایز جوامع مختلف فرهنگی از یکدیگر است، با این حال، وجود اسلام در میان این جوامع فرهنگی اشتراکاتی را در میان آن ها به وجود آورده است که در جنبه های مختلف ادبیات عامیانه آن ها مشهود است، زیرا اسلام برای این جوامع نوعی شیوه زندگی است و صرف نظر از وجود تفاوت ها در جوامع فرهنگی ، همه مسلمانان متعلق به یک جامعه بزرگ یعنی امت اسلامی هستند.
ادبیات عامیانه جوامع فرهنگی مسلمانان در میندانائو عموما به شکل نثر یا در شعر تجلی کرده است، اما سبک و شکل بیان ممکن است در یک جامعه فرهنگی از جوامع دیگر متفاوت باشد زیرا به زبانهایی صحبت می کنند که تفاوت هایی با یکدیگر دارند. این شیوه های ادبی شفاهی ممکن است تعلیمی ، هنجاری ، سرگرم کننده و یا آموزنده باشند. ادبیات عامیانه در جوامع فرهنگی مسلمانان میندانائو مانند سایر گروه های فیلیپینی از یک سنت شفاهی پیروی می کند که در آن داستان های عامیانه ، افسانه ها ، قصه ها ، حماسه ها ، شعرها ، چیستانها و ضرب المثل ها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. علاوه بر این ، همانگونه که در ادبیات عامیانه دیگر مردمان نیز صدق می کند ، ادبیات عامیانه در جوامع فرهنگی مسلمانان عموما مخاطبان مشارکتی دارند، بدین معنی که مخاطب مطالب را شنیده ، واکنش نشان می دهد و آنچه را که از مخاطب دیگر می شنود بازگو می کند و در نتیجه سیر تسلسل انتقال مطالب ادبی عامیانه به دیگران همچنان ادامه می یابد. نویسندگی در بین آنان فردی نیست ؛ جمعی است و ظاهراً آنچه جوامع فرهنگی مسلمانان باید در نهایت بسازند و توسعه دهند ، مجموعه ای از ادبیات مکتوب است ، درست مثل دیگر فیلیپینی ها و این خود یکی از پدیده های قابل تامل در این کشور است.
ژانرهای ادبی عامیانه نیز در جوامع فرهنگی مسلمانان ممکن است شامل داستان های عامیانه ، افسانه ها ، حکایات ، تصنیف ها ، شعرها ، چیستانها ، ضرب المثل ها و حماسه ها باشد. اساساً مشکلی که همواره به ذهن خطور می کند عدم دسترسی به متون این ژانرهای شفاهی است و همین امر باعث شده است که بیشتر آنها هنوز جمع آوری و مستند سازی نشده اند. جای بسی خوشوقتی است که برخی از محققان و پژوهشگران ادبیات، این کار را آغاز کرده اند ، اما تلاش زیادی مورد نیاز است و از دیگر معضلات این که بسیاری از این شیفتگان ادبیات عامیانه ، خارجی تبار بوده و از سرزمین های دیگر می آیند و همین امر درک جوهره ادبیات عامیانه را برای آنان مشکل می کند. لذا به منظور پایداری و استحکام این تلاشها، مسلمانان فیلیپین خود باید پیشگام حرکت در جهت جمع آوری و حفظ ادبیات عامیانه خود باشند که بخشی جدایی ناپذیر از میراث ادبی ملی فیلیپین است.
مردم معمولا آگاه نیستند که محصولات فرهنگی آنها به سرعت از بین می رود و شاید به توان این گونه بیان کرد که ظاهراً حفظ و توسعه ادبی در صندلی عقب نشسته و در اولویت نیست. آنچه در حال حاضر، مردم را به ظاهر بیشتر مشغول می کند ملاحظات پیش پا افتاده ای مانند سیاست و اقتصاد است، البته در اهمیت این دو شکی نیست، اما جوامع فرهنگی مسلمان فیلیپین باید به اهمیت ادبیات خود در زندگی خویش پی ببرند ، زیرا به حفظ غنای منحصر به فرد بودن هویت فرهنگی آنان کمک شایانی می کند.
واقعیت غم انگیز دیگر ، مشکلات موجود در مکان یابی حاملان فرهنگ ادبی است. بسیاری از این افراد که گنجینه ای از ادبیات عامیانه هستند هر روز پیرتر و فرسوده تر می شوند و دانسته های آنان در معرض اضمحلال قرار می گیرد. برخی نیز به یک دلیل یا دلایلی از اجتماعات فرهنگی اصلی خود خارج شده و به نقطه دیگری مهاجرت می کنند و سالخوردگان نیز بر اساس آنچه قانون طبیعت است زندگی مادی را ترک می کنند، لذا هرچه مردم بومی این واقعیت ها را بیشتر مد نظر قرار دهند بر غنای ادبیات بومی آنان افزوده می شود.
داستانهای عامیانه:
شکی نیست که جوامع مختلف مسلمانان به میراث فرهنگی خود افتخار می کنند. هر یک از آنها حاوی تعدادی از محصولات فرهنگی مانند قصه های عامیانه هستند که بر لبان آن ها جاری است، از شهر مراوی گرفته تا استان " تاوی - تاوی" ، هر مسلمان فیلیپینی داستانی برای گفتن دارد که سینه به سینه به او منتقل شده است. این می تواند یک افسانه ، یک داستان حیوانی خاص، یک حکایت یا یک داستان سرگرم کننده باشد. جوامع فرهنگی مسلمان دارای تعدادی قصه گویان زبردست اند که هر یک حامی دو، سه یا چند داستان عامیانه هستند. این افراد را می توانید در جوامع فرهنگی مسلمانان روستایی یا حتی در مراکز شهری پیدا کرد. این داستان ها توسط افراد مسن فامیل ، دوستان و آشنایان به آنها منتقل شده است ،برخی از نقل کنند گان این حکایت ها دیگر در این دنیا نیستند. این قصه گویان زبر دست در میان سالخورده گان، جوانان، مردان و زنان دیده می شوند.
داستان های عامیانه علاوه بر داشتن ارزش سرگرمی ، اهداف دیگری را نیز به همراه دارند و حاوی وعظ و نصایح گوناگون اند. بنا بر گفته محققان بویژه کسانی که با امور باستانی سرو کار دارند، این حکایات و داستانها، محتویات خود را از محیط های فرهنگی در طول زمان گرفته و تجربه کرده اند. دلیل این است که این قصه ها دارای وجود و تألیفات متعدد بوده و حاوی عناصر، یا ویژگی های فرهنگی رایجی هستند که طی سالیان دراز و در طول نسل ها بازگو شده اند، حتی برخی متعلق به زمان یا محیطی دیگرند که به گونه ای در ویژگی های فرهنگی دیگران ادغام شده اند.
داستان های عامیانه جوامع فرهنگی مسلمانان واقعاً پویا هستند - فاصله زیادی با همتایان مکتوب خویش و داستان های کوتاه مدرن و خفته دارند که محتوای آنها پس از ضبط یا چاپ ثابت می مانند و پویایی در آن ها دیده نمی شود. مضافاً این که داستان های کوتاه در خلوت اتاق خوانندگان خوانده می شوند در حالی که داستانهای عامیانه برای مخاطبان پر جنب و جوش نقل و در هنگام گفتن یا بازگویی مخاطبان واکنش نشان می دهند و سوالات و دیدگاههای خود را مطرح می کنند. نزدیکی جغرافیایی و وابستگی گذشتگان نزدیک به هم از جمله روش های شناخت داستان های عامیانه از یکدیگر است. به عنوان مثال ، " جاما ماپون" و "سماها " ، داستان های عامیانه خود را “ kana-kana” می نامند چون هر دو ساکن استان تاوی – تاوی هستند و در عین حال این داستانها شباهت هایی با داستانهای طوایف دیگر دارند. پاسخ به این سوالات در مورد این که چه طایفه ای از چه طایفه دیگر تقلید نموده و یا این که چه کسی در گذشته بر چه کسی سلطه داشته است کار آسانی نیست چون ممکن است به جای نزدیکی اقوام به یکدیگر عامل برخی دیدگاههای متعصبانه شده و طوایف را از یکدیگر دور نماید. از این رو ، بهتر است به بیان این جمله قناعت کنیم که این طایفه و طایفه دیگر در یک استان بوده و یا قبلا در تقسیمات دولتی متعلق به یک ناحیه بوده اند، مانند آن چه در ۲۷ سپتامبر ۱۹۷۳ میلادی و در زمان فردیناند مارکوس رئیس جمهور وقت فیلیپین رخ داد و " سولو" از " تاوی تاوی" مجزا و هر یک به نوبه خود استان شدند.
برای مردم قوم مارانائو ، داستانهای محلی که در زبان عامیانه "آگامانیوگ" نامیده می شود در میان مردم کاملاً محبوب است. این قصه ها ، تا حدود زیادی در مورد سلاطین، خانواده های آن ها و روابطشان با افراد خویش است. روش زندگی ، آداب و رسوم و سایر ویژگی های فرهنگی موجود در فرهنگ قوم مارانائو در داستان های محلی آن ها منعکس شده است. قصه های سرگرم کننده عملاً در همه جوامع فرهنگی مسلمانان رایج است. در سولو ، این حکایات به عنوان قصه های Posong یا Pusung شناخته می شوند. در داستانهای سرگرم کننده قوم " تـائوسوگ"، شخصیت اصلی Pusung است که همیشه سلطان را زیرکانه فریب می دهد و از پس این کار به خوبی بر می آید. وی همچنین موفق می شود سایر اعضاء خانواده سلطنتی از جمله همسران سلطان و دختران زیبای وی را نیز فریب دهد. ظاهراً داستانها حامل ترفندهایی در جامعه قوم :تائوسوگ" است که همراه با سرگرمی، مخاطبان را به خنده وا می دارد. با این حال ، برخی از تحلیلگران محلی اعتقاد دارند، نحوه تنظیم این گونه داستانها در واقع عکس العمل عوام به قدرت های بی حد و حصر سلاطین بوده است.
افسانه ها و قصه ها
اگر داستان های عامیانه صرفاً ماهیتی سکولار داشته باشند، اما افسانه ها و قصه ها تا آنجا که به جوامع فرهنگی مسلمانان مربوط می شوند ، دارای رنگ و بوی مذهبی هستند. مردم افسانه ها و قصه ها را بُرشی از یک پارچه می دانند. حتی برخی آنها را به عنوان داستان های عامیانه در نظر می گیرند که نحوه نامیده شدن آنها از یک جامعه فرهنگی به جامعه دیگر متفاوت است. نکته دیگر این که در جوامع فرهنگی مسلمانان که تعامل نزدیک تر، اعم از اجتماعی ، سیاسی یا اقتصادی نسبت به جوامع دیگر دارند ، از اصطلاحاتی استفاده می شود که در یک جامعه فرهنگی کاربرد دارد. گروههای کوچکتری که بسیار دور از گروههای بزرگ مسلمان زندگی می کنند، اصطلاحات و نحوه پردازش خود را از اقوامی می گیرند که در دسترس آن ها قرار دارند و در این زمینه می توان به اقوام " کاآکان" و " سانکیز" اشاره نمود که پیشرفت های خوبی از خود نشان د اده اند.
شباهت قابل توجهی در میان سه گروه مسلمان سرزمین اصلی میندانائو یعنی ایرانون ، ماگیندانائو و مارانائو مشاهده می شود که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم هستند:. آنها ظاهراً تمایزی بین افسانه ها و قصه ها قایل نمی شوند. برخی از افراد قوم مارانائو افسانه ها و قصه ها را مانند داستان های عامیانه " تول تول" می نامند. مردم اقوام ماگیندانائو و ایرانون نام متفاوتی برای افسانه ها ایجاد کرده اند و آنها را توتولان می نامند. این که چرا اقوام ایرانون از واژه اقوام ماگیندانائو استفاده می کنند و نه از واژه " مارانائو" ، نیاز به توضیحاتی دارد که مربوط به حوزه زبانشناسی بین فرهنگی است .
مردم اقوام " تائوسوک" ، "مارانائو" و " یاکان "، نشانه های مهم استانهای خود را منبع افسانه ها می دانند. آنها از بلندترین قله ها ، وسیع ترین دریاچه ها یا علائم دیگر ویژه مناطق خویش برای بازگو کردن داستانها و افسانه ها استفاده می نمایند. تائوسوک ها خود را مردم دریا می نامند. " تائو" در زبان محلی به معنی مردم و " سوک" به معنای جریان دریا است.
دریاچه Maranao نه تنها توسط قوم مارانائو بلکه توسط فیلیپینی های دیگر به دلیل عظمت و لطف آن دوست داشتنی است. با نگاهی به این پیکره آب از محوطه اصلی دانشگاه ایالتی میندانائو ، فرد به فکر یک اقیانوس باز می افتد. از نظر مردم قوم مارانائو، این تصور نه تنها باعث افتخار آن ها بلکه مبدأ زندگی آنهاست. به آنها مارانائو می گویند زیرا در اطراف این دریاچه بزرگ زندگی می کنند. برای قوم " ایرانون" پیوند افسانه های خود با استان خود تا حدی دشوار است. افسانه های آنها ارتباط نزدیکی با افسانه های " مارانائو" و " ماگیندانائو" دارند، اما همانگونه که سایر جوامع فرهنگی مسلمانان افسانه های بسیاری در مورد نقاط شناخته شده و مورد علاقه مناطق خود نقل می کنند، مطمئنا مردم قوم " ایرانون" نیز چنین هستند.
قوم "یاکان" افسانه های خود را usul می نامند که کاملاً مشابه واژه مطرح در میان مردم قوم " تائوسوگ" یعنی " usulan " است. محل وقوع افسانه های " یاکان" در اطراف استان آنها یعنی استان " باسیلان" می چرخد و اما علت این که آنها را " یاکان" می نامند، بنا بر گفته محققان از کلمه " یاکل" گرفته شده است ، که به چوبی بادوام در " یاکان" اشاره دارد. از سوئی محققان می گویند،، کلمه Basilan از basi به معنی " آهن" و " lan" به معنای " راه" یا جاده آمده است و نشانه سختی راههای محل زندگی این قوم است.
حماسه ، تصنیف و شعر
بسیاری از آگاهان زبر دست در جوامع فرهنگی مسلمانان به طور خلاصه اشعار و منظومه ها را بالبداهه می خوانند. شاید به این دلیل که مداحان ، قاریان یا خوانندگان می توانند به خاطر تسلط خود بر واژه ها در همان لحظه اجرا کنند .همچنین بسیاری از خوانندگان اگر چه متعلق به جوامع فرهنگی مسلمان خاصی باشند ، می توانند حماسه ها ، تصنیف ها و شعرهای جوامع مختلف فرهنگی را نیز اجرا نمایند. حماسه ها در اکثر جوامع فرهنگی مسلمانان هنوز جمع آوری ، شناسایی و مستند سازی نشده اند. ظاهراً ، این واقعیت غم انگیز به دلیل کمبود مجری و یا گوینده حاصل شده است. این امر همچنین می تواند به دلیل عدم وجود محققان کار آفرین باشد. در برخی از جوامع استفاده از وجود مجریان اشعار حماسی در اثر نا امن شدن محیط و دلایل دیگر از جمله انتقال به مکان های دیگر یا رحلت آنان با مشکلات عدیده ای روبرو شده است.
در حال حاضر ، سه گروه مهم از جوامع مسلمان، حماسه های خود را با کمک محققان متبحر شناسایی کرده اند که عبارتند از اقوام مارانائو، ماگیندانائو و تائوسوگ. بسیاری از تصنیف ها در جوامع فرهنگی مسلمانان از نوع غنایی و تاریخی است. این ها معمولاً در شکل رباعی خوانده و تنظیم می شوند. در تصنیف های تاریخی معمولاً شخصیت های مهم تاریخی دیده می شوند که عملکرد قهرمانانه آنها بومیان را القا می کند. تصنیف های معاصر همانند تصنیف های قوم " تائوسوگ" نشان دهنده شاخصه های مردم این قوم است که در مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک خود تاریخ سازی شده اند. این یک واقعیت است که روایت های عامیانه از قبل تحت تأثیر ایمان اسلامی مردم قرار گرفته اند. به همین ترتیب ، تصنیف های مذهبی متعدد و همچنین تصنیف های تاریخی زیادی نیز وجود دارند. تصنیف های مذهبی از فضائل اسلام به عنوان یک دین حکایت دارند. اگر تصنیفی، یک شخصیت تاریخی و اعمال او را روایت کند ، اغلب در دفاع از اسلام و تبلیغ آن است. بنابراین تصنیف های مذهبی در جوامع فرهنگی مسلمانان تشویقی و یا تعلیمی هستند.
واقعیت این که حماسه ها ، تصنیف ها و اشعاری که به نظم درآمده اند ، باعث می شوند برخی از جوامع فرهنگی مسلمان ، اگر نه همه آنها ، این ادبیات بومی را با نام خاصی یاد کنند. در جامعه فرهنگی مسلمانان تائوسوگ ، خوانندگان معمولاً با گفتن "سلام تاراسول تا هی کیسا" ( بیائید این ها را در قالب اشعار یا تصنیف در گذشته تاریخی بخوانیم) اجرای خود را آغاز می کنند که معادل "حماسه" در زبان خودشان است.
مردم قوم " یاکان" را با توجه به اشکال مختلف موسیقی که ارائه می دهند، می توان دوستداران موسیقی در میان جوامع فرهنگی مسلمان دانست. در زیر آهنگ های مختلف یاکان وجود دارد: " کاتاکاتا" ، یک ملودی آرام است که درد و رنج کسی را که عزیز خود را از دست داده است منعکس می کند. " لونسی"، نوعی دیگر است که با توجه به کلمات به کار گرفته شده در مراسم عروسی و یا تدفین خوانده می شود ، " ناانا" ، که نقل کننده داستان اجداد است، " کیسا" که در مورد خانواده های سلطنتی سخن می گوید.
ضرب المثل ها و چیستان ها
ضرب المثل ها و معماها در جوامع فرهنگی مسلمانان فراوان است. وقتی از آنها سئوال می شود که چگونه این ضرب المثل ها در جوامع آنها شکل گرفته است؟ بدون خیره نگاه کردن به آسمان ( منظور بدون اتلاف وقت) پاسخ شما را می دهند. ضرب المثل ها و معماها در جوامع فرهنگی مسلمانان همانند سایر گروه های فرهنگی دارای ساده ترین ژانرهای ادبیات عامیانه هستند. هر دو، شکلی از ادبیات شفاهی و نوعی تمرین فکری را با مدد از مخاطبان ایجاد می کنند. آنها در استفاده از زبانی خاص بیان شده و کیفیت فوق العاده ای دارند که ذهن شنونده را تحریک می کنند. " کاگان ها" در داوائو ، با وجود دوری از مسلمانان دیگر ساکن " لانائو" ، ماگیندانائو و کوتاباتو ، تقریباً همین اصطلاح را برای معماها به کار می برند و آن ها را به زبان محلی " آنتوکانون" می نامند. توجه داشته باشید که ماگیندانو معماهای خود را " آسانتوکا" نامیده و مارانائو دارای سه نام مختلف برای معماها هستند که عبارتند از " گاپاماگانتوکا"، " آنتوکا" و " پاسوآلان" و قوم ایرانون نیز معماهای خود را" کاپاگان توکا"می نامد ، که به واژه قوم " مارانائو " نزدیک است. همه این جوامع فرهنگی در سرزمین اصلی میندانائو زندگی می کنند.
ساکنان جزایر قابل دسترس یکدیگر، مانند اقوام " جاما ماپون" ، " ساما" ، "مولبوگ" و" پالاوانون" معماهای خود را تقریباً به یک نام یعنی " ایگوم" می نامند.
در زیر نمونه هایی از ضرب المثل و معمای یاکان آورده شده اند:
Ini ini hinang nu نتیجه هر کاری را که در زندگی می کنی به خودت بر می گردد.
Gai iyan muli tungan این به شما بر می گردد.
Aa magdimbuwa luma Gai Migkitaluwi دو خواهر و برادر وجود دارند که همدیگر را نمی بینند.
حال ، اجازه دهید این موارد را با ضرب المثل ها و معماهای قوم تائوسوک مقایسه کنیم
In hinang sin baran Muii Kan baran عمل خودت به خودت بر می گردد
Duwa magtaymanghud Di ’ mag – Kita - i دو خواهر و برادر هستند که یکدیگر را نمی بینند
به این ترتیب در می یابیم که تفاوت بین مثال های ذکر شده در میان این اقوام فقط در زبانهای مورد استفاده آن ها است زیرا معانی ضرب المثل ها و معماهای گفته شده در بالا یکسان هستند.
درباره محقق و نویسنده:
نویسنده و محقق این مقاله تحصیلات دکترای خود را در رشته مطالعات فیلیپین در دانشگاه یو – پی در کلان شهر مانیل به پایان رسانید. وی رئیس دانشکده هنر و علوم دانشگاه دولتی میندانائو شعبه استان سولو و همچنین مدیر انتشارات و اطلاع رسانی این دانشگاه است.
*************************************
نظر شما